....در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
Burnt
Closed
دفتر چهارم
عهد کردم که فراموش کنم یادت را چه کنم چون بوزد یاد تو از بام و درم؟
غم تنهایی و غربت همه سهل است ولی غصه ی بی خبری خون بکند در جگرم
"ای عشق"
Space
شاعرترین عاشقت
می رقصی در یادم ...از غیر از تو من آزادم ...چون فریادی در صحرایی... یا شب های بی فردایی.... چون رؤیایی از بیداری.. یا تنهایی از دیداری
https://youtu.be/hBfc0wGEdtk
Deceive
آشفته
به لب هایم مزن قفل خموشی
که در دل قصه ای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
سکوت
غمگین چو پاییز
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
Distorted Reality
از فراق تلخ میگویی سخن
هر چه خواهی کن ولیکن این مکن
مجنون
مرا پرسی که چونی؟ چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست
حدیث عاشقی* بر من رها کن
تو لیلی شو که من مجنونم ای دوست
اندیشه عشق
گر اندیشه کنی از راه بینش به عشق است ایستاده آفرینش
فریاد
ای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرس
ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی کجا
یادگار دوست
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
دیوانه و شوریده و شیدا باده
با هشیاری غصه هر چیز خوریم
چون مست شدیم هر چه بادا بادا
تنهائی
گفتم:ای دل پدری کن،نه که این وصف خداست؟
گفت : این هست ولـــی جان پدر هیچ مگو
رهگذر
غرق غروب
چرخش
سخت دلم گرفته از چرخش چرخ روزگار....